مهتاب کرامتی نه فقط یک سلبریتی و یک بازیگر زن ایرانی بلکه سفیر مهربانی و چهره ای جهانی است. او زنی است که از شهرتش برای کارهای عام المنفعه و کمک به کودکان استفاده و حالا همین کارها هم شهرت او را بیشتر کرده است.
مهتاب کرامتی سالهاست سفیر صلح و حسن نیت یونیسف است و حضور او در جشن برند معروف جورجیو آرمانی که برند پوشاک است جهانی شدن این سلبریتی ایرانی را به رخ کشید.
ادامه مطلب
بیوگرافی مهتاب کرامتی
مهتاب کرامتی متولد 25 مهر سال 1349 در شهر تهران است. به خاطر مأموریت پدرش یحیی کرامتی، چند سالی را در محلهٔ گلسار رشت زندگی کرد. کرامتی دو خواهر دارد، مادرش استاد دانشگاه و دانشآموختهٔ مهندسی صنایع غذایی، خواهر بزرگترش داروساز است.
او بازیگر، تهیه کننده فیلم، کنشگر حقوق کودکان و مدیر هنری ایرانی است و همچنین سفیر حسن نیت و صلح از سوی یونیسف نیز می باشد.
مهتاب کرامتی مدرک رشته میکروبیولوژی دارد. او در سال 1375 دوره های
#من_او
« مَنِ او »
نویسنده: #رضا_امیرخانی
خلاصه:داستان مربوط به خانواده فتاحها از خانوادههای ثروتمند و مذهبی تهران قدیم است. حاج فتاح دو نوهاش -مریم و علی- را بسیار دوست دارد و همیشه سعی میکند لوطیگری را به آنها یاد دهد. داستان بر محوریت علی فتاح میچرخد، پسری که عاشق دختر کلفتشان -به نام مهتاب- است. در پِیِ کشف حجاب، مریم به فرانسه میرود و بعد از مدتی مهتاب نیز به پیش او میرود و علی همچنان عاشق است و مهتاب همچنان عاشق است اما ..
بیوگرافی مهتاب کرامتی
مهتاب کرامتی متولد 25 مهر سال 1349 در شهر تهران است. به خاطر مأموریت پدرش یحیی کرامتی، چند سالی را در محلهٔ گلسار رشت زندگی کرد. کرامتی دو خواهر دارد، مادرش استاد دانشگاه و دانشآموختهٔ مهندسی صنایع غذایی، خواهر بزرگترش داروساز است.
او بازیگر، تهیه کننده فیلم، کنشگر حقوق کودکان و مدیر هنری ایرانی است و همچنین سفیر حسن نیت و صلح از سوی یونیسف نیز می باشد.
مهتاب کرامتی مدرک رشته میکروبیولوژی دارد. او در سال 1375 دوره های
هتل آپارتمان مهتاب مشهد
یکی از هتل آپارتمان کیفیت خوب مشهد می باشد که در نزدیکی و جوار حرم مطهر
حضرت امام رضا (ع) واقع شده است و با توجه به فاصله بسیار کمی که تا حرم
مطهر دارد , از این رو هتل آپارتمان مهتاب مشهد را می توان از جمله هتل آپارتمان مشهد
نزدیک به حرم به شمار آورد. این هتل آپارتمان دارای واحد های دو تخته , سه
تخته , چهار تخته و پنج تخته می باشد و با امکاناتی نظیر رستوران مجهز با
غذاهای متنوع و خوش طعم , فروشگاه, خودپرداز, لاندری , سیستم
هتل آپارتمان مهتاب مشهد یکی از هتل آپارتمان های نزدیک به حرم مطهر هست که از موقعیت مکانی مناسبی در مشهد الرضا برخوردار است. این هتل آپارتمان در خیابان امام رضا 5 با فاصله حدود 6 دقیقه پیاده تا حرم مطهر رضوی فاصله دارد و زائران بارگاه منور حضرت امام رضا (ع) میتوانند در فاصله زمانی کوتاهی به زیارت حضرت نایل شوند. همان طور که گفته شد نزدیکی به حرم مطهر و موقعیت مکانی ایده آل از جمله مهم ترین مزیت های انتخاب هتل آپارتمان مهتاب برای اقامت در مشهد م
آهنگ میدونی قلبم اروم نداره از هایده و معین
دانلودآهنگ مهتاب با صدای معین
دانلود آهنگ مهتاب از معین با کیفیت 320
دانلود آهنگ جدید میدونی قلبم آروم نداره
مهتاب معین 320
ریمیکس به دیدن من بیا
به دیدن من بیا مهتاب در اومد هایده ویکی صدا
اهنگ میدونی قلبم اروم نداره ریمیکس
نام ها: Love in the Moonlight – ماه پشت ابر – عشق در مهتابمحصول: 2016 کره جنوبی از شبکه KBS2ژانر: عاشقانه | تاریخیتاریخ پخش: 01 شهریور 1395 – 22Aug2016قسمت ها: 18 + 2 قسمت دوشنبه و سه شنبه هاوضعیت: پایان یافته استبازیگران:Park Bo Gum – Kim Yoo Jung -Jung Jin Young
تا قسمت آخر با زیرنویس فارسی اضافه شد.
ost کامل اضافه شد.
خلاصه داستان:“هونگ را اون” کسی هست که برای بقیه ملاقات ترتیب میده. اون برای یکی از مشتریهاش نامه ای مینویسه و همین باعث دیدار اون با ولیعهد “هیو میونگ” میشه, در حا
یکی از قشنگ ترین شعرهای فاضل نظری به نظرم این شعر هست که اون بیت معروف « مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب ، در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست» توی این شعر اومده. سالها قبل این بیت رو شنیدم بودم و نمیدونستم از فاضل نظری هست. امشب بیت اولش روی زبونم بود و با خودم زمزمه میکردم
بیقرار توام و در دل تنگم گلههاستآه! بیتاب شدن عادت کم حوصلههاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آبدر دلم هستی و بین من و تو فاصلههاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی داردبال
شده ام بت پرست تو
شده ام بت پرست تو
شب هجرون دیگه تمومه گل مهتاب بر سر بومه
عاشقی جز بر تو حرومه که برای تو زنده ام
آه که برای تو زنده ام
شده ام بت پرست تو قسم به چشمون مست تو
به کنج میخونه روز و شب شده ام جام دست تو
آه شده ام جام دست تو
به تو چون سجده میکنم شرر تو هر سینه میزنم
به قصه میخوام که بعد از این بت روی تو بشکنم
آه بت روی تو بشکنم
شب هجرون دیگه تمومه گل مهتاب بر سر بومه
عاشقی جز بر تو حرومه که برای تو زنده ام
آه که برای تو زنده ام
روم از هر
بوی خاک عطر باران خورده در کوهسار...
خواب گندم زارها در چشمه مهتاب...
گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن
در تله افتاده آهوبچگان را شیر دادن...
+انصافا لحظه ای چشمتان را ببندید و با خودتان فکر کنید در زندگی هرکدام از ما چندبار این پیشامدهای شگفت افتاده است. تا حالا شبی را در گندم زارها زیر نور مهتاب صبح کرده ایم؟ وقتی که صبح میشود، شبنم اردیبهشت تنمان را که میگیرد، گوسفندان را برای چرا به کوهسار ببریم. چندبار در زندگی بوی خاک باران خو
یکی را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
نگاهش میکنم شاید
بخواند از نگاه من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمیداند
به برگ گل نوشتم من
که او را دوست می دارم
ولی افسوس او گل را
به زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند
به مهتاب گفتم ای مه تاب
سر راهت به کوی او
سلام من رسان و گو
تو را من دوست می دارم
ولی افسوس چون مهتاب به روی بسترش لغزید
یکی ابر سیه آمد که روی ماه تابان را بپوشانید
صبا را دیدم و گفتم صبا دستم به دامانت
بگو از من به دلدارم تو ر
تو اون شام مهتاب
کنارم نشستی
عجب شاخه گلوار
به پایم شکستی
قلم زد نگاهت
به نقش آفرینی
که صورتگری را
نبود این چنینی
پریزاد عشقو
مه آسا کشیدی
خدا را به شور
تماشا کشیدی
تو دونسته بودی
چه خوشباورم من
شکفتی و گفتی
از عشق پرپرم من
تا گفتم کی هستی
تو گفتی یه بیتاب
تا گفتم دلت کو
تو گفتی که دریاب
قسم خوردی بر ماه
که عاشقترینی
تو یک جمع عاشق
تو صادقترینی
همون لحظه ابری
رخ ماهو آشفت
به خود گفتم ای وای
مبادا دروغ گفت
گذشت روزگاری
از اون لحظهی
Artist: BAMBINO | Music Name: Moonlight Shower | Genre: Pop | Released: 2016 | Album: 2nd Digital Single Moonlight Shower | BAMBINO – Moonlight Shower (Music Video)
هنرمند: بام بینو | نام موزیک: دوش مهتاب | سبک: پاپ | تاریخ انتشار: 2016 | ملیت: کره جنوبی
دانلود موزیک ویدیو کره ای گروه (بام بینو) BAMBINO با نام (دوش مهتاب) Moonlight Shower
ادامه مطلب
(شام مهتاب)
دلم غمگین تر از هر شب، دو چشمم باز بی خواب است
ببار ای آسمان امشب، که قلبم باز بی تاب است
نه روز آرامشی در دل، نه شب در چشم من خواب است
برایت شعر می گویم، که امشب شام مهتاب است
من امشب با تو می گویم، همه ناگفته هایم را
دمی با تو به سر بردن، خودش آرامشی ناب است
بخوان از چشم من امشب، چه حسی با تو من دارم
بزن باران و خیسم کن، نه... انگار آسمان خواب است
مرا دریاب و باور کن، تو در این لحظه ی زیبا
بمان امشب کنار من، که امشب شام مهتاب است
قبل از ورود به اتاق به ساعت نگاهی انداختم
سه و بیست و پنج دقیقه را نشون می داد
وارد اتاق شدم
پرتوهای خوشرنگ و کم رمقِ مهتاب از لابلای چینِ پرده ها روی فرش وِلو شده بودن
نشستم کف اتاق و روی حریر لطیف مهتاب دست کشیدم
چقدر زیبا بود..
چقدر جادویی بود..
و چقدر دلم می خواست توی اون نور ظریف و مطبوع دراز بکشم
چقدر دلم می خواست توی اون نورِ دلربا خودم رو به خواب بزنم و تو از بالای سرم، سر برسی
چقدر دلم می خواست سر برسی و بی هیچ حرفی تا ساعتها به والسِ پرده
مهتاب و مین و من
چون گل معطریم، مهتاب و مین و مننشکفته پرپریم، مهتاب و مین و من
شرح جنون ما مقدور عقل نیستیک چیز دیگریم، مهتاب و مین و من
سر تا به پا دلایم در بارگاه عشقباغ صنوبریم، مهتاب و مین و من
چون باد رد شدیم از سیم خاردار
آن سوی معبریم، مهتاب و مین و من
شمعایم و روشن است تکلیف راه ماراز منوّریم، مهتاب و مین و من
میدان عاشقی، تسلیم ترس نیستاز مرگ میبریم، مهتاب و مین و من
بیگانه نیستیم، با خلق و خوی همبا هم برادریم، مهتاب
مهتاب و مین و من
چون گل معطریم، مهتاب و مین و مننشکفته پرپریم، مهتاب و مین و من
شرح جنون ما مقدور عقل نیستیک چیز دیگریم، مهتاب و مین و من
سر تا به پا دلایم در بارگاه عشقباغ صنوبریم، مهتاب و مین و من
چون باد رد شدیم از سیم خاردار
آن سوی معبریم، مهتاب و مین و من
شمعایم و روشن است تکلیف راه ماراز منوّریم، مهتاب و مین و من
میدان عاشقی، تسلیم ترس نیستاز مرگ میبریم، مهتاب و مین و من
بیگانه نیستیم، با خلق و خوی همبا هم برادریم، مهتاب
کتاب سفر بر مدار مهتاب: کتابی برای جوانان نالان از پیچ و خم زندگی
کتاب سفر بر مدار مهتابنویسنده: مرتضی سرهنگی و هدایت الله بهبودیانتشارات: سوره مهر
معرفی:
توجه توجه! این کتاب را جوان هایی بخونند که ازمشکلات جزئی زندگی خسته شدند ودائماً میگن چقدر زندگی سخته باخوندن این کتاب تازه می فهمیم بابا چقدر خوش بحالمونه خبر نداریم؟!!! مخصوصاً تازه عروس ها!!
بریده کتاب:
شهیداندرزگو چند سلاح کمری و خشاب داشت. گفت فردا باید برویم مشهد. آن وقت ها در پاسگاه
با سلام
شمع مهتاب تولید کننده استندهای اسم گچی با بهترین کیفیت در تهران میباشد و همینطور تولید کننده انواع شمع تزئینی و مصرفی ...در حال حاضر در تولید استندهای گچی از نظر قیمت و کیفیت در رنگ و طرح برترین هستیم از دیدگاه مشتری .چون تامین مواد اولیه ما هم از طرف بزرگترین تولیدکنندگان گچ بوده و با نازلترین قیمت به علت آشنایی ما با این تولیدکنندگان .هیچ برند تولید استند قادر به رقابت کیفیت و قیمت با ما نمیباشند...تمام تولیدکنندگان استند کفی های اس
پروانه پدرام: همزمان با اطلاعیه هیئت کوهنوردی و صعودهای
ورزشی و انجمن های طبیعت گردی استان فارس و فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، برنامه مهتاب نوردی به همت انجمن
طبیعت گردی تاگاره اوز در منطقه مربط (مربوطی) روستای کهنه برگزار شد.
ادامه مطلب
بیا با هم به افتتاحیه های گالریهای بالاشهر فحش بدیم.
بیا به باکلاسهای بیکلاس، پرافادههای تو خالی، پرحرفهای بی محتوا، ادعاهای پوچ، ادعاهای پوک،
هیاهوها، هیاهوها، هیاهوهایی که آخرش هیچ حرفی ازشون در نمیاد.. بیا به همشون بیراه بگیم
«میا» عاشقانهای تمامیادداشتی دربارهی رمان «دختران مهتاب» جوخه الحارثی به قلم مظاهر سبزی. منتشر شده در گاهنامهی صنفی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دانشگاه تهران
دختران مهتاب به قلم جوخه الحارثی و ترجمهی نرگس بیگدلی، داستان کشمکش شخصیتهایی بههم پیچیده است.الحارثی دکتری ادبیات عرب دارد و نخستین نویسندهی عمانی است که آثارش به زبان انگلیسی ترجمه میشود. او به خاطر نگارشاین کتاب برندهی جایزهی منبوکر سال 2019 شد.دختران مهتاب
بی تو ، مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتمهمه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتمشوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودمشدم آن عاشق دیوانه که بودم !
در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشیدباغ صد خاطره خندیدعطر صد خاطره پیچید
یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیمپر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیمتو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهتمن همه محو تماشای نگاهتآسمان صاف و شب آرامبخت خندان و زمان رامخوشه ماه فرو ریخته در آبشاخه ها دست برآورد
بی تو، مهتابشبی، باز از آن کوچه گذشتم،
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
در نهانخانۀ جانم، گل یاد تو، درخشید
باغ صد خاطره خندید،
عطر صد خاطره پیچید:
یادم آمد که شبی باهم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
من همه، محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشۀ ماه فروریخته در
بی تو مهتاب شبی، باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم
شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق دیوانه که بودم
در نهانخانه جانم، گل یاد تو درخشید
باغ صد خاطره خندید
عطر صد خاطره پیچید
یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت خود خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم
تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت
من همه محو تماشای نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فروریخته در آب
ش
بیاییدبیاییدتا همگان بر سر همرطل گران* بکوبیمو از نداشته هایمبه سرابی پناه ببریمیا از عمق چاهبه عکس ماه صعود کنیمبیاییدبیاییدشعر مهتاب را در دلهایمانتا ابد حفظ کنیمو از بر عشق بسراییم.
رطل گران: کنایه از پیاله و پیمانه بزرگ است
متن شعر زیبای شعر کوچه از فریدون مشیری
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتمهمه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتمشوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودمشدم آن عاشق دیوانه که بودمدر نهانخانه جانم گل یاد تو درخشیدباغ صد خاطره خندیدعطر صد خاطره پیچیدیادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیمپر گشودیم و درآن خلوت دلخواسته گشتیمساعتی بر لب آن جوی نشستیمتو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهتمن همه محو تماشای نگاهتآسمان صاف و شب آرامبخت خندان و زمان رامخوشه ما
متن آهنگ لالایی ها از بنیامین بهادری
لالای لالایی گل لالا مهتاب اومده بالا موقع خوابه حالا
لالای لالایی گل نی نی خوابای خوب ببینی روی ابرا بشینی
مامان خوبت پیشت میمونه قصه میخونه دونه به دونه
دونه به دونه ...
لالای لالایی گل لالا مهتاب اومده بالا موقع خوابه حالا
لالای لالایی گل نی نی خوابای خوب ببینی روی ابرا بشینی
بخواب عزیزم خواب تو نازه فدای چشمات که نیمه بازه
دانلود از تاپ صدا
رضا بابایی از دنیا رفت—رحمة الله علیه. او را هرگز از نزدیک ندیدم و هیچگاه گفتگویی نداشتیم، ولی در دورانی نسبتاً طولانی مخاطب وبلاگش بودهام و از او بسیار آموختهام. دیدم امروز چند نفری آخرین یادداشتهای وبلاگ یا کانال تلگرامش را دوباره منتشر کردهاند. من ولی این یادداشت او را که بسیار بهجانم نشسته، برای انتشار دوستتر میدارم:
«محمد مهتاب در خانه نشسته بود، در جمع اصحاب. یکی پرسید: خبر چیست؟ مهتاب گفت: چند روزی است که خروس ما خوش ن
مانند یک بهار مانند یک عبور
از راه می رسی و مرا تازه می کنی
همراه تو هزار عشق از راه می رسد
همراه تو بهار
بر دشت خشک سینه من سبز می شود
وقتی تو می رسی، در کوچه های خلوت و تاریک قلب من مهتاب می دمد
وقتی تو می رسی
ای آرزوی گم شده بغض های من
من نیز با تو به عشق می رسم
خیلی دوستت دارم بهترینم
روز عشقمون مبارک
من چه گویم از دل زارم که بیمارم هنوزشب شده مهتاب در خواب است وبیدارم هنوزغرق نور وشادمانی آسمان تار شبلیک تاریک است و طوفانی دل زارم هنوزماه خندان کهکشان ها نور بارانغم نهان در دل که از عشقش گرفتارم هنوزمثل مجنون غرق افسون آسمان شاداب و گلگوناشک بارم روز و شب می باشد این کارم هنوز
دانلود فیلم سینمایی یک کیلو و 21 گرم کاری از رحیم طوفان منتشر شده در شبکه نمایش خانگی
اگر به فیلمهای ژانر اجتماعی و درام علاقمند هستید پیشنهاد ما این است که حتما فیلم یک کیلو و بیست و یک گرم رحیم طوفان کارگردان جوان سینمای کشورمان را تماشا کنید.
کارگردان: رحیم طوفان
تهیه کننده: وحید نیکخواه آزاد
نویسنده: لیلا نیکزاد
بازیگران: سعید آقاخانی ، لیلا زارع ، فرشته صدر عرفایی ، آناهیتا افشار ، بابک انصاری و ...
خلاصه داستان: بابک و مهتاب یک زوج میانسا
بلند خواندن باعث افزایش مهارتهای زبان میشود. بلند خواندن به فهم عمیقتر دستور
زبان، مفاهیم جملهها کمک میکند و پیش زمینه دانستن معانی کلمات و خلاصه
ادبیات شود. باعث ارتقای خلاقیت فکر بچه ها میشود. گوش کردن به کتابها سبب
میشود آنها در دنیای تخیل غرق شوند. کودکان میتوانند همراه با شخصیتها
به مکانهای دور بروند. با احساسات شخصیتها زندگی کنند، کنجکاو شوند و
مخلوقهای عالی و دنیاهای باشکوه جدید و خیلی چیزهای دیگر را تجربه
آخ مهتاب!کاش یکی از آجرهای خانهات بودم.یا یک مشت خاکِ باغچهات.کاش دستگیرهی اتاقت بودم تا روزی هزار بار مرا لمس کنی.کاش چادرت بودم.نه کاش دستهایت بودم..کاش چشمهایت بودم .کاش دلت بودم نه..کاش ریه هایت بودم تا نفسهایت را در من فرو ببری و از من بیرون بیاوری.کاش من تو بودمکاش تو من بودیکاش ما یکی بودیمیک نفر دوتایی..!روی ماه خداوند را ببوسمصطفی مستور@khablog
+ لعنتی... آدما رنگین...کاش آدما عدد بودن!- ولی اعداد خشن ان، زمختن و حوصله آدمو سرمیبرن...هیچکی آدمای عددی رو دوست نداره...+اما اونا دروغ نمیگن...درسته که عبوس و خشمگین میشینن جلوت ولی تو میتونی تا ابد بهشون اعتماد کنی...تا ابد میتونی به اون پنج زشت کچلی که ابروهاش تو هم گره خورده و دست به سینه جلوت نشسته و چپ چپ نگاهت میکنه اعتماد کنی که پنج میمونه! زبونشون رو که بفهمی میتونی راحت باهاشون کنار بیای... اما امان از رنگ ها...همین آبی دشمن! یه روز برمیدا
بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاستآه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آبدر دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی داردبال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی هر لحضه مرا بیم فرو ریختن استمثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری وعشقوسکوت تو جواب همه مسئله هاست
شاعر: فاضل نظری
یه بار دیگه رو اون مبل داغون کنار هم بشینیم تو خیره شی به من. من سعی کنم نادیده بگیرم گرمای شیرینی که بینمونه. با هم نورپردازی کنسرتا رو تحلیل کنیم و از نبود امکانات تو دانشگاه غر بزنیم. تو هی نگام کنی من بگم چیه؟ بگی قشنگی. چیه نگات نکنم؟ من بگم نه تو مثل هربار ناراحت شی و روتو برگردونی. بعد نوبت من میشه که دلتنگیمو رفع کنم. چقدر دلم تنگ شده واسه اون روزا. واسه مأمن دستات که یه هزارتوی پر از قصه بود. واسه سونات مهتاب بتهوون.
آبی کِ بی دلیل رویش خوابیده بودم را یادتان هست ؟ابری آمدُ من را از روی آب برداشت و بِ دامانِ آسمانِ شب گذاشت!اینجا؛در ستاره فامِ آسمانِ سورمه ایِ شب،در سکوتی شبیه بِ آن لحظه ای کِ سرت را می بری زیرِ خروار ها آب،در نقره ایِ تابشِ ماه بِ جاده های بی چراغ،در خنکایی کِ امواجِ دریا بر ماسه های ساحل بِ جا میگذارند،در لطافتِ لمسِ مهِ غلیظ،نشسته ام در جوارِ هلالِ مهتاب بِ تمنای آرزو :)
نام:محسن ابراهیم زاده
تاریخ تولد:17 شهریور 1366
محل تولد:تربت حیدریه
سبک : پاپ
پیشه:خواننده و آهنگساز
سال های فعالیت:1389-اکنون
------------------------------------------
زندگینامه محسن ابراهیم زاده
محسن ابراهیم زاده 17 شهریور سال 1366 در تربت حیدریه متولد شد. مدتی در کرج ساکن بود ولی در حال حاضر ساکن قلعه حسن خان (شهر قدس) می باشد، اولین بار بطور جدی صدایش در تیتراژ برنامه مهتاب از شبکه تهران شنیده شد، او در سال 96 برای برنامه مهتاب شبکه تهران تیتراژ ویدیویی خواند که ب
من فکر میکنم خداوند قبل از خلقت زنها
دستهایش را با بهار نارنج شُسته
بعد تمام گلهای بهشت را بوییده؛
نشسته خوش آبوهوا ترین نقطهی آسمان
و در حالی که دمنوش مهتاب و انجیر مینوشیده
و به الزام وجود عشق
و وجود یک نگهبان تمام وقت برای آن
و به سفیر زیبایی تمام بهشت در زمین
و نیاز تمام غنچههای روییده و نروییده
و آدمهای به دنیا آمده و نیامده
به معجزهای به نام مادر،خواهر، دختر؛ فکر می کرده
طرح وجود "زن" به دلش افتاده!
بعد در حالی که د
روزی در مهتاب آبی سپتامبر
در سکوت زیرنهال آلو
او را، آن عشق ساکت رنگ پریده را
مانند یک رویای دلپذیر در آغوش گرفتم
بر فرازمان در آسمان تابستان
تکه ابری نگاهم را به خود جلب کرده بود
سپید و شگفت انگیز بود
و هنگامی که بازنگریستم، دیگر اثری از آن نمانده بود.
از فیلم The Lives of Others
یک شب میاد که تو کنارمی. وقتی شب شده، آسمون پر ستارهتر از همیشهست و خدا روی دنیا، پتوی سیاه کشیده و همه خوابیدن. تو دل کوهستان اما، با نورِ مهتاب روشنه. درهها، صخرهها، رودها... وقتی همه تو خوابِ نازن، کنارت دراز میکشم و زل میزنم به سبزِ خوشرنگِ چشات. صدای زوزهی گرگ از دلِ دره های عمیقِ کوهستان بلند میشه. مچاله میشم تو بغلت. از همهچیز، موی من و چشم تو و فضا و رویا، بوی کاجِ قطع شده میاد و خواب، ما رو هم میبره.
مداد رنگیها مشغول بودند به جز مداد سفید
هیچکس به او کار نمیداد ، همه میگفتند: تو به هیچ دردی نمیخوری...
یک شب که مدادرنگیها توسیاهی شب گم شده بودند،
مداد سفید تا صبح ماه کشید مهتاب کشید و آنقدر ستاره کشید که کوچک وکوچکتر شد صبح توی جعبه مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی پرنشد.
به یاد هم باشیم شاید فردا ما هم درکنارهم نباشیم…
محسن ابراهیم زاده 17 شهریور سال 1366 در تربت حیدریه متولد شد. مدتی در
کرج ساکن بود ولی در حال حاضر ساکن قلعه حسن خان (شهر قدس) می باشد، اولین
بار بطور جدی صدایش در تیتراژ برنامه مهتاب از شبکه تهران شنیده شد، او در
سال 96 برای برنامه مهتاب شبکه تهران تیتراژ ویدیویی خواند که به شدت وی
را به محبوبیت و شهرت رساند، نام این آهنگ سال نو می باشد.جا پای پاشاییفرم
خواندن و استقبال مردم می تواند از وی مرتضی پاشایی 2 را بسازد، چه بسا
مهدی کرد نیز در شکل گیری
قرار بی قراریم بیا کنار همان سپیدرا که یک روز باتو به شب شد شبی بی دلهره از فردا توسر برشانه ام من روی بر مهتاب بیا کنار همان حوض که مهتاب عریان شنا می کرد نفس ، ازسینه ام میل پزواز دارد امشب مرا تنگ تر در آغوش بگیر که فردا ، برایم خیلی دور است
شونا
مدتهاست برای تو ننوشته بودم. بیشتر از همیشه دلم برایت تنگ شده و به جادوی تو احتیاج دارم.
این روزها حسابی درهم و شلوغ است، پر از صداهای بلند دوست نداشتنی.
شونا
این شبها نفس کشیدن برایم سختتر از همیشه شده و هربار حس میکنم دیگر زنده نمیمانم. حتی جادوی سونات مهتاب و دمنوش گلگاوزبان هم جواب نمیدهد.
چقدر خوب میشد اگر بعد از هر سرفه، ریشه درختی سبز میشد و من به سبزینگی نزدیکتر میشدم.
شونا
من از این تنهایی خسته شدم، میترسم.
لطف
سفر، بهانه ی خوبی برای رفتن نیست
نخواه اشک نریزم دلم که آهن نیست!
نگو بزرگ شدم گریه کار کوچک هاست
زنی که اشک نریزد قبول کن زن نیست
خبر رسیده که جای تو راحت است آنجا
قرار نیست خبرها همیشه...اصلن نیست
شب است و بی تو در این کوچه های بارانی
و پلک پنجره ای در تب پریدن نیست
حسود نیستم اما خودت ببین حتی
چراغ خانه ی مهتاب بی تو روشن نیست
(مرا ببخش اگر گریه می کنم وقتی
نوشته ای که غزل جای گریه کردن نیست)
***
زنی که فال مرا می گرفت امشب گفت :
پرنده فکر عبور اس
خلاصه که نگم که دیشب چه شب مزخرفی بود و چقدر من ازین حالت متنفرم -.- چقدررر متنفرم. چقدر! اصلا هم نمیخوام راجبش بنویسم. چون نمیخوام بدونین :( چون نمیخوام بمونه. چون میخام ازش فرار کنم!
من هنوز ثبت نام نکردم. امروز وقتی بیدار شدم اینقدر استرس داشتم. مهتاب هی میگه نگران نباشم ولی نمیشه. حتی امروز بهم گفت پرتاب سه امتیازیه روزای اول نری! ولی خب. تقصیر دانشگاهه دیگه! اصلا فرمای لازم برای ثبت نامو بعد از همه دانشگاها داد! :| بعد حالا پدرگرام نرفته عکسو
شب با خیالت تا سحر ، من میکنم چندی سرای آنکه رفتی بیخبر ، مشتاق دیدار تواموصلت زِ ما کردی دریغ ، ای دوریات بر سینه تیغمهتاب پنهان پشت میغ ، بیتاب انوار توامای رفته زین شهر و دیار ، ای وصف خوبت بیشمارجانم برآمد زِ انتظار ، سر گشته و زار توامچون مرغ عشقی در قفس ، سر سینه زندانی نفساز غصه دوری تو بس ، جانا گرفتار توامای دیده از رویت خجل ، ای پرتوی از جنس گلای مرحم و تسکین دل ، بازآ که بیمار توامای بهترین گل در چمن ، ای لاله و یاس و
آب در شارستان جاری بود
کوه در سبزه ی دانایی بود
شار از لذت شوق می لغزید
حس موسیقی دل پیدا بود
بوته را شادی بود
بلبلی بی دانش می نوشید
دختری زیبا رو پا بر آب می شویید
گاه هر تنهایی شیدا بود
قلعه ای بر یک اوج
نبض سعادت می داشت
آسمانش مهتاب
مادری بر یک بام فال ستاره می چید
مهر او جاری بود
دست او جادو بود
تا که آن شارستان جاری بود
لذت نور چراغ می تابید
قل
پیانو می شُپَند یک شوپن به پشت یک پیانو؛ و ما نمی شنویمو ما نمی شنویمو ما نمی شنویمو ما نمی شنویموما وَما وَما وَمانمیشنویم وَما شنویم وَما نمیشنویم نمی شنویم وَیک شوپن به پشت یک نمی شنویم که می شُپندکه میوَوَوَما نمی شنویم ممممبه پشت یک نومی شپند شُوپن نمی شپند شو وَپن شوپننمی نمی نمی نمی نمی ش می شپند وَکه که می شنویم نمی شنوی ی ی ی مم
پ.ن:
شعر «موسیقی» از کتاب «خ
و این آخرین فرصت برای رویا دیدن است ... چقدر دوست دارم امشب در آغوش رویاها گم شوم ... و به بیکرانه دریاها سفر کنم و روی ابرها قدم بزنم ... ماه را بغل کنم و عطر مهتاب را نفس بکشم ... به پروانه ها زل بزنم و از روی رنگین کمان سر بخورم ... و آنگاه به چشمک ستاره ها زل بزنم ... در اقیانوس عشق غوطه ور شوم و تمام احساسات وجودم به جز دوست داشتن را دور بریزم ... و هیچ عضوی به جز چشم برای زل زدن نداشته باشم ... در خلا عشق بمانم و هیچ چیز لمس نکنم ... چه رویاهای قشنگی هستند
صنم
«بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست/اه بی تاب شدن،عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در اب/ در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
اسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد /بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است/مثل شهری که بروی گسل زلزله هاست
باز میپرسمت از مسئله دوری و عشق/و سکوت تو جواب همه مسئله هاست
ادامه مطلب
اربعین راز خدا هستی و سوگند عدد
شیعیان واژه ی رمز تو وَ احباب توایم
نقطه ی وصل جهان پهنه بین الحرمین
کربلا تا به نجف موکب ایجاب توایم
چشمه ی عشقی و ما تشنه ترین های زمین
عاشقانِ عطش و تشنگی ناب توایم
راهی از عشق تو تا خانه ی ارباب جهان
راهیان حرم و نقطه ای از قاب توایم
اربعین آخر عشقی و جهانی هستی،
دلبر نازی و ما عاشق بی تاب توایم
این چه شوریست که از عطر تو عالمگیر است ؟
مست آن رایحه ، درگیر تب ناب توایم
غلغله بر همه ارکان جهان از نامت
روشن از نو
دریافتحجم: 7.15 مگابایتتو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شببدین سان خواب ها را با تو زیبا می کنم هر شبتبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آن گاهچه آتش ها که در این کوه برپا می کنم هر شبتماشایی است پیچ و تاب آتش ها، خوشا بر منکه پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شبمرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوستچگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شبچنان دستم تهی گردیده از گرمای دست توکه این یخ کرده را از بی کسی، ها می کنم هر شبتمام سایه ها را می کشم بر روزن
شب آخرین راه یادش بخیر
شب مرگ دلخواه یادش بخیر
غم بغض دریا و گوش کویر
دله کوچک چاه یادش بخیر
به صاحب صفات سمیع و بصیر
کریم خطا بخش پوزش پذیر
جهان قعرِ خوابِ بدی رفته است
به جای جهان هم تو احیاء بگیر
ببین گوشه ی دنجِ محراب را
ببین تیغ بر فرق مهتاب را
سرِ پنجه های پلنگ عجل
ببین ماه افتاده بر آب را
ببین کعبه با تو سیاه پوش شد
هر آیینه ای تار و مخدوش شد
دو پیمونه زهر از سبو ریخته
زمین و زمان شوکران نوش شد
شب آخرین راه یادش بخیر
شب مرگ دلخو
یه کهکشانی رو میبینم که همه جا پر از ستاره های ریز چشمک زن داره.یه مهتابی رو میبینم که گاهی سایه زمین روی رخ مهتاب میوفته.یه خورشیدی رو میبینم که درخشش انقدر زیاده که نمیتونی نگاش کنی.دریایی رو میبینم که نور خورشید بر تن دریای خروشان تابیده و زلالی بودنش و درخشش بودنشو نشون میده.
هر چیزی که دیدم تو چشم های تو بود.چون چشمات همیشه میدرخشه!
#من_نوشته
گپ مهتاب و شیوا
لینک ঊٌঈ تبلیغات ঊٌঈ ممنوع
پیوی ঊٌঈ مزاحمت ঊٌঈ ریمو
بی ادبی و+18 ممنوع
کلماتی که به کار میبرین ویترین نمایشگاه شعور شماست
لینک عضویت گپ تلگرام مهتاب و شیوا
لینک عضویت بهترین گروه تلگرام در کانال
لینکدونی تلگرام
برای عضویت در لینکدونی تلگرام روی
عکس زیر کلیک کنید.
و بعد از ۹ سال باز هم داغ فرودگاه امام خمینی را حس میکنم...باید روزی بنویسم که چقدر پشت سر هر رفتنی اشک ریختم که پشت هر رفتنی چقدر ناامید شدم از ماندن، از ساختن، از خوب شدن این درد ها...باید بنویسم باید بمانند اینها هر چند که سرد شده همه اشان...این تاریکی های مطلق...این لحظه هایی که از این سرزمین میترسم و از ضحاک ها و از مارها...و از خون جوانان وطن شاید؟...و خوب میشویم شاید ماهم؟ که جواب من تسلیم است....اینجا چرا می تابی ؟ ای مهتاب، برگرداین کهنه گورست
#شعر من نیلوفر پژمرده در مرداب را ماند
نغمه پرداز جمال و عشق بودم
آه...
حالیا خاموش خاموشم
یاد از خاطر فراموشم ...
#فریدون_مشیری
#شعر
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
لای لای لای لای عروسمای عروس ملوسمبخواب بخواب نازی جونچشم سیاتُ قربون.وقت خوابت رسیدهخورشید خانم خوابیدهبخواب بخواب نازی جونچشم سیاتُ قربون.ساکت بچهها جونمنازی رو میخوابونمبخواب بخواب نازی جونچشم سیاتُ قربون.نازی جونم خوابیدهمهتاب به روش تابیدهبخواب بخواب نازی جونچشم سیاتُ قربون
لای لای لای لای عروسم
بد نگوئیم به مهتاب اگر تب داریم
دیده ام گاهی در تب ، ماه می آید پایین،
می رسد دست به سقف ملکوت.
دیده ام، سهره بهتر می خواند.
گاه زخمی که به پا داشته ام زیر و بم های زمین را به من آموخته است.
گاه در بستر بیماری من، حجم گل چند برابر شده است.و فزون تر شده است ،
قطر نارنج ، شعاع فانوس
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست.
مرگ وارونه یک زنجره نیست.
مرگ در ذهن اقاقی جاری است.
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گو
بد نگوئیم به مهتاب اگر تب داریم
دیده ام گاهی در تب ، ماه می آید پایین،
می رسد دست به سقف ملکوت.
دیده ام، سهره بهتر می خواند.
گاه زخمی که به پا داشته ام زیر و بم های زمین را به من آموخته است.
گاه در بستر بیماری من، حجم گل چند برابر شده است.و فزون تر شده است ،
قطر نارنج ، شعاع فانوس
و نترسیم از مرگ
مرگ پایان کبوتر نیست.
مرگ وارونه یک زنجره نیست.
مرگ در ذهن اقاقی جاری است.
مرگ در آب و هوای خوش اندیشه نشیمن دارد.
مرگ در ذات شب دهکده از صبح سخن می گو
دامنه برفی به لب ِ چشمه سار، کبک ِ خرامان بهار اینهمه؟خنده نکن ناز نکن گُل نچین، وسوسه کردن به شکار اینهمه؟
اسب ِ سپید ِ قد و بالا بلور! یال به توفان زده ی ِ شوق و شور!سرکش و طغیانگر و مست ِ غرور! دلبری از ایل و تبار اینهمه؟
طاق زده نصف ِ جهان کاشی ات، فرشچیان خیره به نقاشی اتسرمه کشیدی به طلا پاشی ات، آینه و نقش و نگار اینهمه؟
گرمی ِ پُرشور ِ بغل وای ِ من، ناب ترین بیت ِ غزل وای ِ من،از لب ِ تو باز عسل.. وای ِ من، کوزه ی ِ پُرشهد ِ انار اینهمه؟
چقد وصفش شبیه حال این روزامِ...
دوستت دارم و نگرانم روزی بگذرد
که تو تن زندگی ام را نلرزانی
و در شعر من انقلابی بر پا نکنی
و واژگانم را به آتش نکشی
دوستت دارم و هراسانم دقایقی بگذرند،
که بر حریر دستانت دست نکشم
و چون کبوتری بر گنبدت ننشینم
و در مهتاب شناور نشوم
سخن ات شعر است
خاموشی ات شعر...
و عشقت آذرخشی میان رگ هایم
چونان سرنوشت....
#نزار_قبانی
واقعا أدم نمیدونه عشق اتفاق افتادنش خوبه یا نیفتادنش!
کدوم بهتره!؟
دلم، دریا به دریا، از تماشای تو میگیرد
دلم دریاست اما از تماشای تو میگیرد
جهان زیباست اما مثل مردابی که با مهتاب
جهان رنگ تماشا از تماشای تو میگیرد
نسیم از گیسوانت رد شد و باران تو را بوسید
طبیعت سهم خو درا از تماشای تو میگیرد
مگو سیارهها بیهوده بر گرد تو میگردند
که این تکرار معنا از تماشای تو میگیرد
تو تنها با تماشای خود از آیینه خشنودی
دل آیینه تنها از تماشای تو میگیرد
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند ن
گل گلدونه من شکسته در باد تو بیا تا دلم نکرده فریادگل شب بو دیگه شب بو نمیدهکی گل شب بو رو از شاخه چیدهگوشه ی آسمون پر رنگین کمون
من مثل تاریکی تو مثل مهتاباگه باد از سر زلف تو نگذرهمن میرم گمش میشم تو جنگل خوابگل گلدون من ماه ایوون من
از تو تنها شدم چو ماهی از آبگل هر آرزو رفته از رنگ و بومن شدم رودخونه دلم یه مردابآسمون ابری میشه اما گل خورشید
رو شاخه های بید دلش مگییرهدره مهتابی میشه اما گل مهتاباز برکه های آب بالا نمیرهتو که دست تکون میدی به
زنهار از آن تبسم شیرین که می کنی...
چشمت خوشست و بر اثر خواب خوشترست
طعم دهانت از شکر ناب خوشترست
زنهار از آن تبسم شیرین که میکنی
کز خنده شکوفه سیراب خوشترست
شمعی به پیش روی تو گفتم که برکنم
حاجت به شمع نیست که مهتاب خوشترست
دوش آرزوی خواب خوشم بود یک زمان
امشب نظر به روی تو از خواب خوشترست
در خوابگاه عاشق سر بر کنار دوست
کیمخت خارپشت ز سنجاب خوشترست
زان سوی بحر آتش اگر خوانیم به لطف
رفتن به روی آتشم از آب خوشترست
ز آب روان و سبزه و صحرا و لاله
رباعی هایکویی
از داوود خانی خلیفهمحله (لنگرودی)
**
مهتاب
بهشب نور هوس میپاشید...
در چنبری از
پیچک بودار سفید،
غوکی
بهدهانِ سوسماری سرتیز
خوشخوابیِ نغز برکه را میوَزَغید
شلمان- 24 اردیبهشت 98 خورشیدی
۲۷۱۶ - «مهتاب وحیدیراد» حقوقبگیر دولت آمریکا و خبرنگار «رادیو فردا» (وابسته به سازمان سیا) که به زبان فارسی در چهارچوب سیاستهای دولتی آمریکا بهطور 24ساعته درباره ایران سیاهنمایی میکند، میگوید «چرا رسانههای ایرانی درباره تلفات سنگین کرونا در آمریکا خبر تولید میکند!؟» ایکاش لااقل در دوران کرونا صنعتی و سنتی را با هم نزنند!
دانلود فایل اصلی
+: تو واقعا نمیخوای بری اربعین؟
_: باید برم؟
+: نمیدونم. خودت چی فکر میکنی؟
_: نمیدونم چرا باید برم... این توضیحات و توصیفاتی که همه میگن قانعم نمیکنه. بدتر دلزدهم میکنه. حس میکنم زیادی شلوغه. حس میکنم با هرکی برم قبلا رفته و لابد میخواد تو کل سفر، خاطرات سفر قبلیش رو تعریف کنه؛ «دو سال پیش که اومده بودیم تو این عمود یه اتفاقی افتاد که...»، «پارسال با یه زن و شوهر هندی آشنا شده بودم تو موکب فلان که...»، «سال اولی که اومده بودیم تو نجف
باران معشوقه ی من است / نزار قبانی
دوباره باران گرفتباران معشوقهی من استبه پیش بازش در مهتابی میایستممیگذارم صورتم را ولباسهایم را بشویداسفنج وارباران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!باران یعنی قرارهای خیسباران یعنی تو برمیگردیشعر بر میگرددپاییز به معنی رسیدن دست های تابستانی توستپاییز یعنی مو و لبان تودستکش ها و بارانی توو عطر هندیات که صد پارهام میکندباران، ترانهای بکر و وحشی سترپ رپهی طبلهای آف
خداوندا به دل نگیر...گاهی هراز گاهی اگر، دل درماندهٔ بی درمانم.. هوای غیر تو را میکند... دل است دیگر، نمیفهمد!...به دل نگیر اگر روزهایم را بی تو میگذرانم..کلی رفیق دارم.. فراموش کرده ام تو تنها و بهترین رفیق واقعی منی!..رفیق نیمه شب هایی.. که تنهایی دلم را به درد میآورد.. و تو.. نزدیک تر از هر نزدیکی...رفیق بچگی هایم...رفیق شفیق روز های بیچارگی و درماندگی...به دل نگیر... این دوستان و آشنایان هم خیلی زود، میروند و تنهایم میگذارند.. تجربه گفته... و من با
متن تصنیف غزلی از مولانا جلال الدین رومی
ما همگان محرمیم آنچ بدیدی بگوای شه و سلطان ما ای طربستان مادر حرم جان ما بر چه رسیدی بگونرگس خَمار او ای که خدا یار اودوش ز گلزار او، هر چه بچیدی بگوای شده از دست من چون دل سرمست منای همه را دیده تو آنچ گزیدی بگوعید بیاید رود عید تو ماند ابدکز فلک بیمدد چون برهیدی بگودر شکرستان جان غرقه شدم ای شکرزین شکرستان اگر هیچ چشیدی بگومیکشدم می به چپ میکشدم دل به راسترو که کشاکش خوش است تو چه کشیدی بگومی به ق
خداوندا به دل نگیر...گاهی هراز گاهی اگر، دل درماندهٔ بی درمانم.. هوای غیر تو را میکند... دل است دیگر، نمیفهمد!...به دل نگیر اگر روزهایم را بی تو میگذرانم..کلی رفیق دارم.. فراموش کرده ام تو تنها و بهترین رفیق واقعی منی!..رفیق نیمه شب هایی.. که تنهایی دلم را به درد میآورد.. و تو.. نزدیک تر از هر نزدیکی...رفیق بچگی هایم...رفیق شفیق روز های بیچارگی و درماندگی...به دل نگیر... این دوستان و آشنایان هم خیلی زود، میروند و تنهایم میگذارند.. تجربه گفته... و من با
مسیر اشتباه
دانه را دیدیم و پا در دامگاه انداختیم پای خود را در مسیری اشتباه انداختیم
گرم و پر احساس بودیم و شبیه کودکی عقل را در بزمِ سودایِ نگاه انداختیم
فکر میکردیم صبح آمد ولی نه ،،اینچنینصبحِ خود را زیرِ تیغِ شامگاه انداختیم
،نه، نگفتیم و به ،آری، آتشی افروختیمشعله را در خرمنِ انبار کاه انداختیم
گفتنِ ، آری ، در اینجا سودِ بی پایان ندادبر سرِ خود با دو دستِ خود کلاه انداختیم
دیده را بستیم و راه وچاه را نشناختیمبا دو چشمِ بسته خود
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب. در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست
روزی که به دنیا آمدی ...
هرگز نمیدانستی...
زمانی خواهد رسید...
که آرامش بخش روح و روان کسی می شوی...
که با تو دنیا برایش زیباتر است...
تولدت مبارک بهانه ی آرامشم : )
"دوستت دارم ۳۵"
" بهار........"
پایگاه «حیات طیبه» مروری میکند بر کتابهای خاطرات، رمانها و روایتهایی که سعید جلیلی به مناسبتهای مختلف به آنها اشاره و خواندن آن را توصیه کرده است.
مدت زمان تقریبی مطالعه:10 دقیقه و 43 ثانیه
وقتی مهتاب گم شد
کتاب وقتی مهتاب گم شد تالیف حمید حسام شرح زندگی سردار شهید علی خوشلفظ و روایتی عینی از یک واقعهی تاریخی است که موجب شد سرنوشت خیل وسیعی از مردمان ایران تغییر کند.
وقتی مهتاب گم شد قصه نیست. داستانپردازی و اسطوره سازی ه
عید مبعث پیامبر اسلام(ص) تبریک و تهنیت باد
شب هست و شبی زیبا، طربانگیز، روح افزا! وه! وه! چه شبی نبکو، روشن ترین شبها! از یمن وجود تو، شیدا شده عالم ها در سایه ی احمد شد، اسماء خدا پیدا خورشید غروب کرده، از ساحت شمس اومهتاب خضوع کرده، از طلعت آن مهسا ما را چه رسد گوییم، مدحت رسولاللهما شب پرگان هستیم، او نور جهان آرا در زیر لوای تو مجموع شده هر فردآن روز شود واقع، آن «طامةُ الْکبری»! تو خیر البشر باشی، سوگند به کلام اللهمجنون جمال تو ج
دیروز خیلی راحتتر و بهتر از اونی بود که اونقدر براش غصه خوردم. نه احساس تنهایی کردم، نه رو زدم، نه کسی اعصابم رو خرد کرد، نه توی کارم کم آوردم و کم گذاشتم و نه هیچکدوم دیگه از گمانهزنیهام.دیروز فهمیدم خیلی از چیزایی که مدتها بود تمرین کرده بودم رو یاد گرفتم. فقط هنوز خبر نداشتم که چه تغییرات و اصلاحاتی توی شخصیتم اتفاق افتاده.خلاصه اومدم بگم اگه سختتونه، اگه حالتون خرابه، اگه ترسیدین و دوست دارین دو روز بمیرین تا بگذره این لحظههای
طرف جوری واسه۴شنبه سوری ترقه وبمب دستی وازاینجورچیزا میترکونه که هرآن احتمال شهیدشدن هم محله ای هاداره بیشترمیشه،هرکی ندونه فکرمیکنه الان هیتلر و ارتشش دارن از عباس آقا سوپری سرکوچه صلاح جنگی میخرن؛ اونوقت اوج هیجان ما اینه که وقتی میخوایم پفکو بازکنیم فشارش میدیم که بترکه، نمیدونید چه کیفی داره که، تازه کلی هم میترسیم از صداش(ماشالا از بس هوا توش داره) البته نصفشم میریزه روزمین کلی دِپ میشیم، یادیگه خیلی بخوایم خلاف سنگین کنیم تهش یه پ
قسمت اول را بخوان قسمت 40
_میخوابی یا بخوابونمت؟!
دهانم بسته شد! تک سرفه ای کردم و بلند شدم. لبخند پر از شیطنت روی لبهایش را دیدم...حتی اگه نمیخواست کسی ببیند، چالی که زودتر از لبهایش خودنمایی میکرد لو میداد!
_منم دیگه سوالت رو جواب نمیدم!
با بیخیالی جواب داد.
_سوالی ازت ندارم!
چشم ازش گرفتم.
_سرتق!
_شنیدم.
دهن کجی کردم و زیر پتو خزیدم.
****
_چه بویی راه انداختی مهتاب خانم!
لبخند زدم و بشقاب قورمه سبزی ام را برداشتم و از کنارش گذشتم.عمدا غذایم را نگه دا
برایم هیچم سخت نیست
من که همیشه جایم هست
تا نبودن دیگری
منی که چمدان خاطرهایم
پشت درب فراموشی ست
کنار آمدن باقاب خالی اتاق
نشستن در سکوت تنهایی مهتاب
فوت کردن به فال خوش فردا
سخت نیست
برای من که سنگفرش
کوچه های رفاقت دیروز
هیچ ردی از مهربانی ندارد
برایم هیچم سخت نیست
من که همیشه جایم هست
تا نبودن دیگری
منی که چمدان خاطرهایم
پشت درب فراموشی ست
کنار آمدن باقاب خالی اتاق
نشستن در سکوت تنهایی مهتاب
فوت کردن به فال خوش فردا
سخت نیست
برای من که سنگفرش
کوچه های رفاقت دیر
هیچ ردی از مهربانی ندارد
مداد رنگیها
مشغول بودندبه جزمداد سفید، هیچکس به اوکار نمیداد،همه میگفتند : تو به
هیچ دردی نمیخوری، یک شب که مدادرنگیها توسیاهی شب گم شده
بودند،مدادسفیدتاصبح ماه کشید مهتاب کشید وانقدرستاره کشید که کوچک
وکوچکترشد صبح توی جعبه مداد رنگی جای خالی او با هیچ رنگی پرنشد
به یاد هم باشیم شاید فردا ما هم درکنارهم نباشیم …
PHOTOKADE.com
من همچنانم در گودالم!آنجا که مردهها میرقصندو زندهها عزا به دوش دارند!همانان که عاشق شدند!و سخافت عشقشاندر عین سخاوت عشق!به همه میرسداما همه بهم؟! نه!آنجا که برای دیگریتهی از خود میشوند!و خار که به زیر منت آب نرفت!خار ماند اما خوار نه!و عشق را نجستم منجز وقتی که ماه در دریا غرق شد!ولی دریا چه کرد؟!آن که هردم یک رنگ میگیرد!شبها ستارگان و مهتاب را نقاشی میکندو روزها آفتاب را!وَ گریه آنها در هنگام جداشدنکه خون میگریند!و آسمان!این عاشق واقعیکه ه
مفید برای کم خونی:عدس. خرما. انار. اسفتاج نپخته یا بخارپز. حبوبات. سبزیجات. میوه ها. گردو. زیره سیاه. لوبیا سبز. عسل. هویج. و این که قرص آهنی که توی داروخونه ها می فروشن عوارش جانبی داره. بدن انسان یون آهن نیاز داره نه ملکول آهن.کلسیم و ویتامین د:یکی از دلایلی که اکثر مردم کمبود کلسیم دارن، عدم تحرکه و دور بودن از نور خورشید. ما برای جذب کلسیم نیاز به تحرک داریم در غیر اینصورت، کلسیم دفع میشه و سنگ توالت سرشار از کلسیم خواهد شد!! برای جذب کلسیم ن
مینویسم و پاک میکنم...
یاد یکی از خاطره های ابوالفضل کاظمی افتادم توی کوچه نقاش ها... یاد یکی دیگر از خاطره های همدانی توی مهتاب خین شاید...
+جمع شده بودند بروند بگویند یا ما یا او، پروپاگاندا راه انداخته بود و مظلوم نمایی، مجبور شده بود بهشان بگوید: بروید هر چه گفت، گوش کنید. بینشان اختلاف افتاده بود، یک عده رفتند و پشت سرشان را هم نگاه نکردند. عده ای دیگر ماندند که رفیق نیمه راه نباشند و سوخته بودند. بعضی هایشان از خدا طلب مرگ کرده بودند و به
زل زد توی چشم هایم و یکهو خواند : یوم ینظر المرء ما قدمت یداه ... من لبخند به لب داشتم. ولی وقتی که خواند دلم خالی شد. انگار پتک گرفته بود و کوبانده بود بر سرم.
ایستادم. جانی نمانده بود که دوباره هم قدمش راه بروم. نه که این آیه را تا به حال نشنیده باشم ... نه ... ولی این آیه را هیچ وقت در این چنین شرایطی نشنیده بودم. من وسط ِ بد مستی ِ دنیا بودم که برایم خواند یوم ینظر المرء ما قدمت یداه ... من وسط خنده بودم که برایم خواند یوم ینظر المرء ما قدمت یداه ...
شب به هم درشکند زلف چلیپائی را
صبحدم سردهد انفاس مسیحائی را
گر از آن طور تجلی به چراغی برسی
موسی دل طلب و سینه سینائی را
گر به آئینه سیماب سحر رشک بری
اشک سیمین طلبی آینه سیمائی را
رنگ رؤیا زده ام بر افق دیده و دل
تا تماشا کنم آن شاهد رؤیائی را
از نسیم سحر آموختم و شعله شمع
رسم شوریدگی و شیوه شیدائی را
جان چه باشد که به بازار تو آرد عاشق
قیمت ارزان نکنی گوهر زیبائی را
طوطیم گوئی از آن قند لب آموخت سخن
که به دل آب کند شکر گویائی را
دل به هجران تو عم
امیرخانی یک جایی توی «سرلوحهها» دربارهٔ مرحوم حاج عبدالله والی نوشته بود و چیزی نوشته بود به این مضمون که ما خیال میکردیم «لقد کان لکم فی رسول الله اسوة حسنة» یعنی همین که که در سلام کردن پیشدستی کنیم و لبخند بزنیم و با بچهها مهربان باشیم و الخ. و الان فهمیدهام اسوهٔ حسنه بودن، یعنی یاد بگیری پیامبر شوی، «پیام» خدا را به بندههایش برسانی.
و من یادم هست خوشم آمده بود از تعبیرش و خیال میکردم «خب پس، باید تمرین کرد که بتوان پیام خدا ر
دیشب بالاخره بعد از هزاران سال برنامه ریزی ناموفق، تونستیم واسه نیلوفر تولد بگیریم. یک ماه زودتر. با تمام گندکاریا و لو دادنا و همه چی. خوب بود خوش گذشت. رفتیم کافه گیم و کلی بردگیم بازی کردیم. اگه لوس بازیای امیر و غرزدنای الناز بابت برنامه ریزی بد و اکوارد بودن دانیال و اخمو بودن رضا و اشفتگی مهتاب و غم مفرط نگار ناشی از اینکه تولدش نیست رو نادیده بگیریم، میشه گفت بله موفقیت امیز بود و روحمون تازه شد. قبل تولد از نگار پرسیدم مطمئنی مهدی نمیا
نشسته بودم تو تاریکی اتاق،برعکس همه شبا،حتی نور مهتاب هم نبود که اتاقو روشن کنه.نور گوشی نمیزاشت دور و برم رو ببینم اما حس میکردم یکی دیگه هم تو اتاق هست،اونم درست شبی که توی خونه تنها بودم!نفسم تند شده بود.گوشیو خاموش کردم...در کمد لباسا آروم باز شد،تو همون تاریکی هم میتونستم لبخند عریض و چشمهای درشت و براقی که بهم خیره شده بودن رو ببینم.از ترس سر جام خشک شدم.آماده خیز برداشتن به سمت در شدم که فهمید و خیز برداشت سمتم.از ارتفاع بلندی افتادم رو
دانلود رایگان سریال هم گناه + آرشیو کامل
دانلود رایگان سریال هم گناه به کارگردانی مصطفی کیایی
کارگردان: مصطفی کیایی | ژانر: اجتماعی | سال تولید: 1398 | تاریخ انتشار قسمت اول: 5 اسفند ماه 1398
تعداد قسمت ها: نامشخص | مدت زمان هر قسمت: 50 دقیقه | کیفیت: WEB-DL
فرمت: MP4 | حجم: متفاوت با هر کیفیت | تهیه کننده: مصطفی کیایی
آپدیت : قسمت اول اضافه شد...
خلاصه داستان: خانواده صبوری خانوادهای بزرگ و قدیمی است که سالهاست در کار صادرات و واردات گل و گیاه است. آنها در خ
رمان لبخند خورشید
دانلود رمان لبخند خورشید اثر عاطفه منجزی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
مهتاب خبرنگار است، ولی عواطف بسیار زیاد و انسان دوستانه اش او را همیشه درگیر کمک به افراد نیازمند کرده است.به همین دلیل برای کمک به زینب و فرزند خردسالش که به شدت مورد آزار و اذیت شوهرش قرار دارند، سیاوش با سماجت آریا زند که یک وکیل زبده ولی مخالف با زنان است را وادار می کند که از او دفاع کند و برای نجات زینب قرار می
سللااامخوبید؟ خوشید؟
رفتار من عادی است
اما نمیدانم چرا
این روزها
از دوستان و آشنایان
هرکس مرا میبیند
از دور میگوید
این روزها انگار
حال و هوای دیگری داری؟
اما
من مثل هر روزم
با آن نشانیهای ساده
و با همان امضا همان نام و همان رفتار معمولی
مثل همیشه ساکت و آرام
این روزها تنها
حس میکنم گاهی کمی گنگم
گاهی کمی گیجم
حس میکنم
این روزهای پیش قدری بیشتر
این روزها را دوست دارم
گاهی
-از تو چه پنهان-
با سنگها آواز میخوانم
و قدر بعضی لحظه ها را خوب میدان
دانلود رایگان سریال هم گناه + آرشیو کامل
دانلود رایگان سریال هم گناه به کارگردانی مصطفی کیایی
کارگردان: مصطفی کیایی | ژانر: اجتماعی | سال تولید: 1398 | تاریخ انتشار قسمت اول: 5 اسفند ماه 1398
تعداد قسمت ها: نامشخص | مدت زمان هر قسمت: 50 دقیقه | کیفیت: WEB-DL
فرمت: MP4 | حجم: متفاوت با هر کیفیت | تهیه کننده: مصطفی کیایی
آپدیت : قسمت پنجم اضافه شد...
خلاصه داستان: خانواده صبوری خانوادهای بزرگ و قدیمی است که سالهاست در کار صادرات و واردات گل و گیاه است. آنها در
دانلود رایگان سریال هم گناه + آرشیو کامل
دانلود رایگان سریال هم گناه به کارگردانی مصطفی کیایی
کارگردان: مصطفی کیایی | ژانر: اجتماعی | سال تولید: 1398 | تاریخ انتشار قسمت اول: 5 اسفند ماه 1398
تعداد قسمت ها: نامشخص | مدت زمان هر قسمت: 50 دقیقه | کیفیت: WEB-DL
فرمت: MP4 | حجم: متفاوت با هر کیفیت | تهیه کننده: مصطفی کیایی
آپدیت : قسمت چهارم اضافه شد...
خلاصه داستان: خانواده صبوری خانوادهای بزرگ و قدیمی است که سالهاست در کار صادرات و واردات گل و گیاه است. آنها د
دانلود رایگان سریال هم گناه + آرشیو کامل
دانلود رایگان سریال هم گناه به کارگردانی مصطفی کیایی
کارگردان: مصطفی کیایی | ژانر: اجتماعی | سال تولید: 1398 | تاریخ انتشار قسمت اول: 5 اسفند ماه 1398
تعداد قسمت ها: نامشخص | مدت زمان هر قسمت: 50 دقیقه | کیفیت: WEB-DL
فرمت: MP4 | حجم: متفاوت با هر کیفیت | تهیه کننده: مصطفی کیایی
آپدیت : قسمت ششم اضافه شد...
خلاصه داستان: خانواده صبوری خانوادهای بزرگ و قدیمی است که سالهاست در کار صادرات و واردات گل و گیاه است. آنها در خ
دانلود رایگان سریال هم گناه + آرشیو کامل
دانلود رایگان سریال هم گناه به کارگردانی مصطفی کیایی
کارگردان: مصطفی کیایی | ژانر: اجتماعی | سال تولید: 1398 | تاریخ انتشار قسمت اول: 5 اسفند ماه 1398
تعداد قسمت ها: نامشخص | مدت زمان هر قسمت: 50 دقیقه | کیفیت: WEB-DL
فرمت: MP4 | حجم: متفاوت با هر کیفیت | تهیه کننده: مصطفی کیایی
آپدیت : قسمت نهم اضافه شد...
خلاصه داستان: خانواده صبوری خانوادهای بزرگ و قدیمی است که سالهاست در کار صادرات و واردات گل و گیاه است. آنها در خ
دانلود رایگان سریال هم گناه + آرشیو کامل
دانلود رایگان سریال هم گناه به کارگردانی مصطفی کیایی
کارگردان: مصطفی کیایی | ژانر: اجتماعی | سال تولید: 1398 | تاریخ انتشار قسمت اول: 5 اسفند ماه 1398
تعداد قسمت ها: نامشخص | مدت زمان هر قسمت: 50 دقیقه | کیفیت: WEB-DL
فرمت: MP4 | حجم: متفاوت با هر کیفیت | تهیه کننده: مصطفی کیایی
آپدیت : قسمت هشتم اضافه شد...
خلاصه داستان: خانواده صبوری خانوادهای بزرگ و قدیمی است که سالهاست در کار صادرات و واردات گل و گیاه است. آنها در
دانلود رایگان قسمت اول سریال ایرانی هم گناه
قسمت اول سریال هم گناه 1 به کارگردانی مصطفی کیایی
کارگردان: مصطفی کیایی | ژانر: اجتماعی | سال تولید: 1398 | تاریخ انتشار: 5 اسفند ماه 1398
تعداد قسمت ها: نامشخص | مدت زمان هر قسمت: 50 دقیقه | کیفیت: WEB-DL
فرمت: MP4 | حجم: متفاوت با هر کیفیت | تهیه کننده: مصطفی کیایی
خلاصه داستان: خانواده صبوری خانوادهای بزرگ و قدیمی است که سالهاست در کار صادرات و واردات گل و گیاه است. آنها در خانهای قدیمی همچنان در آرامش با هم
در روحمان طراوت مهتاب عشق بود سرهایمان چو شاخه سنگین ز بار و برگ خامش بر آستانه محراب عشق بود من همچو موج ابر سپیدی کنار تو بر گیسویم نشسته گل مریم سپید هر لحظه میچکید ز مژگان نازکم بر برگ دستهای تو آن شبنم سپید گویی فرشتگان خدا در کنار ما با دستهای کوچکشان چنگ میزدند درعطر عود و ناله ی اسپند و ابر دود محراب را زپاکی خود رنگ میزدند پیشانی بلند تو در نور شمع ها آرام و رام بود چو دریای روشنی با ساقهای نقره نشانش نشسته بود در زیر پلکهای تو رویای ر
دانلود رایگان قسمت ششم سریال ایرانی هم گناه
قسمت ششم سریال هم گناه 6 به کارگردانی مصطفی کیایی
کارگردان: مصطفی کیایی | ژانر: اجتماعی | سال تولید: 1398 | تاریخ انتشار: 18 فروردین ماه 1399
تعداد قسمت ها: نامشخص | مدت زمان هر قسمت: 50 دقیقه | کیفیت: WEB-DL
فرمت: MP4 | حجم: متفاوت با هر کیفیت | تهیه کننده: مصطفی کیایی
خلاصه داستان: خانواده صبوری خانوادهای بزرگ و قدیمی است که سالهاست در کار صادرات و واردات گل و گیاه است. آنها در خانهای قدیمی همچنان در آرامش با
درباره این سایت